جامیست که عقل، آفرین میزندش
«جامیست که عقل، آفرین میزندش»
نگاهی به آلبوم «رباعیات خیام»
آهنگساز: فریدون شهبازیان، شعرخوان: احمد شاملو، آوازخوان: محمدرضا شجریان
رباعیات حکیم خیام، در فصل معاصر هنر ایران، دستمایهی ساخت و شکلگیری دهها اثر در گونههای مختلف عرصهی موسیقیِ با کلام شده است که به دلیل نبودِ هیچ بایگانی منظم، فراگیر، دقیق و قابلدسترسیای از مجموعهی آثار موسیقیایی، امکان بررسی و واکاوی میزان پراکندگی و یا تمرکز در این بابت وجود ندارد؛ اما بر اساس همین میزان داده و دانستههای موجود از گسترهی موسیقیِ باکلامِ فارسی، میتوان گفت که دست کم در هر زیرگونه از این عرصه، نمونههایی که کلام آن برگرفته از رباعیات خیام باشد، وجود دارد. از ترانه «کوزهگر» (۱) در گونهی ترانههای موسوم به «کوچه و بازاری» تا ترانه «می نوش» (۲) در گونهی موسوم به «راک ایرانی» و از «سمفونی خیام» (۳) تا خیل ترانههای ساخته شده بر مبنای «رباعیات خیام» در گونههای موسوم به «سنتی» و «پاپ».
شاید مبنای این فراوانیِ رویکرد را بتوان در مرتبهی نخست، به قالب وزنی اشعار خیام، یعنی «رباعی» مربوط دانست که از پی قابلیت بالای آن در امتزاج با آهنگ و موسیقی، به طرز معناداری، در بسیاری موارد به جای آن از عبارت «ترانه» استفاده شده است. سویهی دیگر این توجه و اقبال را هم میتوان به مضمون جهانشمول رباعیات این حکیم مربوط دانست که دیدگاههای پیش رویِ هستی شناسانهاش را به زبانی ساده و حتی عامپسند بیان کرده است.
در این گذر شاید بتوان با کمی رواداری، آلبوم «رباعیات خیام» را محبوبترین و شناختهشدهترین اثر معطوف به نام خیام دانست که جدا از تداوم مقبولیت در طول چهار دههی گذشته، از منظر معیارهای زیباییشناسانه نیز دارای اعتبار هنری والایی است. این آلبوم یکی از بهیادماندنیترین و محبوبترین تولیدات شنیداری «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان»، ذیل عنوان «صدای شاعر» است. کلیت این عنوان خود شامل مجموعهای از بهترین تولیدات واحد «تولید صفحه و نوار» این ارگان است که از اوایل دههی پنجاه، با مدیریت احمدرضا احمدی در «کانون» راهاندازی شده بود. این مجموعه در مقطع اول (سالهای بین ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳)، با تولید دوازده آلبوم و انتشار آنها در قالب دوازده صفحهی ده اینچ(۴) انجام شد که عنوان آنها به ترتیب انتشار عبارتند از(۵):
۱- غزلیات حافظ: با صدا و روایت احمد شاملو و موسیقی فریدون شهبازیان
۲- شعرهای نیما: با صدای احمد شاملو و موسیقی احمد پژمان
۳- شعرهای احمد شاملو: با صدای احمد شاملو و موسیقی اسفندیار منفردزاده
۴- غزلیات مولوی: با صدای احمد شاملو و موسیقی فریدون شهبازیان
۵- شعرهای هوشنگ ابتهاج: با صدای هوشنگ ابتهاج و تکنوازی پیانوی پرویز اتابکی
۶- شعرهای مهدی اخوان ثالث: با صدای مهدی اخوان ثالث و موسیقی فریدون شهبازیان
۷- شعرهای شهریار: با صدای شهریار و موسیقی کریم گوگردچی
۸- شعرهای رودکی: با صدای منوچهر انور، موسیقی فریدون شهبازیان و آواز پری زنگنه
۹- شعرهای نادر نادرپور: با صدای نادر نادرپور و موسیقی کریم گوگردچی
۱۰- شعرهای سعدی: با صدای هوشنگ ابتهاج و موسیقی فریدون شهبازیان
۱۱- شعرهای ابوسعید ابوالخیر: با صدای بیژن مفید و موسیقی کامبیز روشن روان
۱۲- شعرهای باباطاهر: با صدای امیر نوری، موسیقی شیدا قرچه داغی و آواز پری زنگنه
سهم فریدون شهبازیان در آهنگسازی پنج آلبوم از این مجموعه دوازدهگانه، خود نشانگر همکاری مداوم این آهنگساز با «کانون» در تولید این مجموعه است. این در حالی است که این آهنگساز در آن دوره، خود، مسئول و مدیر سری جدید برنامهی «گلها» بود که به تازگی و ذیل عنوان «گلهای تازه» راهاندازی شده بود. در آن سالها نهادهای مهم فرهنگی از قبیل «رادیو و تلویزیون ملی ایران»، «وزارت فرهنگ و هنر» و یا «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، به طور معمول هر یک، با استخدام هنرورزان و هنرمندان صاحبنام، وظیفهی خلق تولیدات مصوب شده خود را به آنها واگذار میکردند و از این منظر در کمتر موردی میتوان به نمونههایی از همکاری مداوم هنرمندان یک سازمان، در تولیدات سازمانی دیگر، برخورد.
فریدون شهبازیان:
شاید این اتفاق به پیشینهی کار من برگردد، من به پشتوانهی سابقهی پدرم که نوازندهی ویلن و رهبر ارکستر شمارهی 3 رادیو بود، از هشتسالگی با یادگیری و نوازندگی ویلن وارد «هنرستان عالی موسیقی» شدم. آن دوره هنرستان از همان مقطع ابتدایی هم دانشآموز میپذیرفت. بعد از ابتدایی هم از هنرستان بیرون آمدم و به دبیرستانهای معمولی رفتم؛ اما نوازندگی را رها نکردم و در 19 سالگی، با قبولی در آزمون ورودی، وارد ارکستر «گلها» شدم که آن زمان نوازندگان سطح بالایی در آن حضور داشتند. همان اوایل فعالیتهای جدیِ «کانون» بود که به دعوت احمدرضا احمدی، بهعنوان آهنگساز برای پروژهی «صدای شاعر» به «کانون» دعوت شدم که آلبوم «خیام» هم یکی از محصولات همان مجموعه است.
حضور احمد شاملو در این پروژه را در نگاه اول میتوان به کیفیت شعرخوانی او مربوط دانست که جدا از رنگ و تنالیته جذاب و مناسب صدایش برای این کار، توجه و توانایی منحصر به فردی هم در خواندن اشعار با لحنهای مختلف داشت. چنانچه این استعداد، جدا از مجموعه دکلمههایش- چه از اشعار خود و چه از اشعار دیگر شعرای ایرانی و غیر ایرانی- در مواردی، همچون اجرای باکیفیت و خاطرهانگیز نقش خلبان در داستان «شازده کوچولو»، او را به تراز یک صداپیشهی حرفهای هم رساند.
فریدون شهبازیان:
متأسفانه من تا سالهای اول انقلاب و زمان ضبط دکلمههای آلبوم «کاشفان فروتن شوکران» (۶) هیچگاه با آقای شاملو به استودیو نرفتم و از کیفیت کار ایشان در آن موقع خبری ندارم؛ اما مدام به احمدرضا اصرار میکردم تا موقع ضبط صدای ایشان به من هم خبر بدهد تا در استودیو حاضر باشم. اما متأسفانه همیشه نسخهی ضبط شده را به من تحویل میدادند. به هر روی بعد از انقلاب چند غزل از حافظ را با صدای ایشان ضبط کردم که اگر روزی منتشر شود، مثل همین «کاشفان فروتن شوکران» متوجه کیفیت بالای کار او میشوید.
شاملو درست خواندنِ اشعار را یکی از مراحل درک شعر میدانست و در گامی فراتر، درک و شناخت شعر را جز، از راه درست شنیدن و آموختن ِ درست خواندن آنها ممکن نمیدانست. در دورهای که او بیش از پیش، برای واکاوی و بررسی دربارهی ادبیات کلاسیک ایران و از همه بیشتر دربارهی حافظ به صرافت افتاده بود، بر آن بود تا با ارائهی نسخههای شنیداری از خواندنِ درست اشعارِ شعرای کلاسیک، شیوهی درست خواندن و شنیدن اشعار را آموزش دهد:
احمد شاملو:
…جوان باید در مدرسه تا حد کفایت با مسائل و جریانهای فرهنگ و هنر روزگار خودش آشنایی پیدا کند و آنگاه در سطوح بالاتر، مثلاً دبیرستان، میباید برایش اشعاری خوانده شود. چون خواندن و درست خواندن و چگونه خواندن شعر از اهمیتی فوقالعاده برخوردار است … این تجربهی مستقیمی است که با نوارهای صوتی خودم به دست آوردم. گوش باید موسیقی درونی شعر را هر چه عریانتر بشنود… خواندن شعر چندان آسانتر از شنیدن موسیقی نیست. ابتدا باید آموخت که شعر را چگونه باید خواند و اجزای سازندهی آن را چگونه باید شناخت. (۷)
فریدون شهبازیان:
مطابق قرار قبلیِ من و آقای شاملو، انتخاب نهایی قطعاتی که ایشان قبلاً و به انتخاب خود، دکلمه کرده بودند، در اختیار من بود. من آلبوم «رباعیات خیام» را هم مطابق با همان توافقات قبلی با «کانون»، بر اساس همان قالب صفحات «سی و سه دور»] 10 اینچ[ برای زمان سی دقیقه طراحی کردم؛
به این ترتیب که کلیت آن را همچون یک سمفونی و در چهار «موومان» طراحی کردم. در مرحلهی بعد اشعاری را که از نظر معنا و مفهوم با هم متناسب بودند، از میان دکلمههای آقای شاملو انتخاب کردم و بعد بر اساس طرح خودم آهنگ ساختم. «موومان اول» به همراه دو آواز در «بیات اصفهان»، «موومان دوم» با یک آواز، در «دشتی»، «موومان سوم» بدون آواز در «همایون» و «موومان چهارم» هم با دو آواز در «ماهور» ساختم.
اما انتشار این آلبوم به دورهای رسید که «کانون» تصمیم گرفت محصولات صوتیاش را در قالب نوار کاست منتشر کند. اینچنین شد که متأسفانه به رغم تمام توافقات قبلی ما، مجبور شدند آلبوم را بر روی «نوارکاست» منتشر کنند و میکس نهایی آن را به شصت دقیقه برسانند و این سرمنشأ مجموعهای از اتفاقات شد که درنتیجهی همه آنها، من بهصراحت اعلام میکنم این آلبوم «رباعیات خیام» که چند نسل از مردم با آن خاطره دارند، آلبوم من نیست. اینجاست که میگویم در تمام این سالها و با انتشار این آلبوم به حقوق معنوی و بعد، حقوق مادی من تجاوز شده است، من شش ماه برای آلبوم زحمت کشیدم و کار کردم.
اولین اتفاق توسط خود «کانون» اتفاق افتاد، آنها برای اینکه مدت آلبوم را به شصت دقیقه برسانند، بیاطلاع و بدون توافق با من، از چند دکلمهی آقای شاملو که من استفاده نکرده بودم، قطعات اضافهای را انتخاب کردند و با استفاده از موسیقی بیکلام قطعات آوازی و یا تکرار همان قطعات موسیقی که من برای آن چهار «موومان» روی اول نوار ساخته بودم، روی دوم نوار را هم آماده کردند و آن را به بازار فرستادند. اصلاً در نظر نگرفتند که من هر یک از این قطعات را در تناست با همان اشعار و جای دقیق خودش ساخته بودم و عملاً استفادهی درهم و بیهدف از هر یک از آنها، در جاهای دیگر، همهی آن کار و زحمت مرا زایل میکند. خب! کاری هم از دست من برنمیآمد. چون کانون با «مونیکاست» قرار داشت و باید نوار را برای آنها میفرستاد و آنها هم تند و تند تکثیر کردند.
آلبوم «رباعیات خیام» از سوی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در سال ۱۳۵۵ منتشر شد، مقطعی که «کانون» تصمیم گرفته بود قالب انتشار مجموعهی تولیدات شنیداری خود را از صفحهی ۱۰ اینچ به نوار کاست تغییر دهد. آنها ضمن بازنشر آلبومهای قبلی خود، در قالب نوار کاست (۸)، مجموعههای تازه تولید شده خود را نیز در همین قالب تازه منتشر کردند که در زمینهی «صدای شاعر»، جدا از آلبوم «رباعیات خیام» میتوان به سه آلبوم شعرخوانی «فروغ فرخزاد»، «نصرت رحمانی» و «یدالله رویایی» اشاره کرد که با صدای خود این شعرا و موسیقی متن مجید انتظامی منتشر شد.
بنابراین و نظر به این اتفاق، باید مبنای تحلیل و نظردهی درباره آلبوم «رباعیات خیام» را به همان روی اول نوار منتشر شده از سوی «کانون» معطوف کرد و از پی آن، از روی دوم آنکه صرفاً مشمول تدوینِ بیهدف چند قطعه شعر و موسیقی انتخابی از روی اول میباشد، چشمپوشی کرد.
در نگاه اول و بر مبنای چهار موومان طراحیشدهی آن، چنین برآورد میشود که فریدون شهبازیان هر قطعه از موسیقیهایش را با توجه به حال و فضای متبادر شده از هر رباعی و در فضای موسیقی هر «موومان» تصنیف کرده است:
بهعنوان نمونه در ابتدای موومان اول، بعد از دکلمهی شاملو از رباعی «اسرار ازل را نه تو دانی نه من» ارکستر با توجه به ابهام مستتر در شعر خیام از سرگذشت و ماهیت جهان بعد از مرگ انسان، با ترمولوهای زهی و همراهی هارپسیکورد، حس وهم و ابهام را القا میکند؛ اما بلافاصله پس از خواندن رباعی «چون ابر به نوروز رخ لاله بشست»، با توجه به فضای غمگنامهی شعر، ارکستر با رنگ آمیزی مختلف با کلارینت، بعد فلوت و سپس ابوا، سه بار تم اصلی این قطعه را اجرا میکند که بعد از اجرای هر یک از آنها، مطابق یک الگوی مشخص، ارکستر زهی هم به تناوت همان تم را تکرار می کند و در کل، فضا برای شروع آوازخوانی شجریان از رباعی «ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست» در «بیات اصفهان» آماده میشود.
به عنوان نمونهای دیگر میتوان به موومان دوم، در «دشتی» اشاره کرد؛ که ارکستر بلافاصله بعد از دکلمهی رباعی «از آمدن و رفتن ما سودی کو» وارد بخش آواز میشود، به این ترتیب که ابتدا با زهیهای «اَتَک»دار (۹)، حالت «بیدارباشِ» متناسب با هشدار خط اول شعرِ آواز، یعنی «هنگام سپیدهدم خروس سحری/ دانی که چرا همی کند نوحهگری» را تداعی میکند و پس از شروع آواز، زیر صدای آوازخوان، در قالب یک بستر زهی پدال گونه، این حس را تداوم میدهد؛ اما در انتهای بند چهارم، با تغییر حال و «مود» آواز، به سمت دشتی، ارکستر نیز از فرم قبلی به سمت همین فضا متوجه میشود.
فریدون شهبازیان:
به گمان من این قطعه از نظر هارمونی در موسیقی ایرانی، یک اتفاق نو و دقیق بود. روی طراحی این آوازها خیلی تأمل کرده بودم، در مورد همین آوازِ دشتی، از گوشهی «عشاق» آغاز کردم و بعد، هنگام فرود، از «عشاق دشتی» واردِ «دشتی» شدم که خود مشتقی از «شور» است؛ و در انتها هم در «شور» ایستادم که اینجا ساز اُبوا این نقش را دارد. این اُبوا را هم یک لهستانی اجرا کرده که از درک و اجرای او حیرت میکنیم. افسوس که ما موسیقیهایمان را آنالیز و تحلیل نمیکنیم، مگر نه اینها نکات مهمی است که اگر درست بررسی شود، برای آهنگسازان امروز شاید آموزنده باشد.
موومان سوم، در «همایون» هم بدون آواز و بر اساسِ تکنیکهای بسط و گسترش تم آهنگسازی شده است، بدین ترتیب که یک تِم در سه واریاسیون، با رنگآمیزی و سازآرایی و تمپوی متفاوت اجرا شده است. استفاده از تکنیک انتخاب تم و سپس بسط و گسترش آن در قالب واریاسیونهای مختلف، موردی است که چه در دیگر موومانهای این آلبوم و چه در دیگر آلبومهایی که فریدون شهبازیان در قالب «صدای شاعر» آهنگسازی کرده ، کمتر استفاده شده است.
فریدون شهبازیان:
در مورد موسیقیِ همراه شعرخوانی، مهمترین کار، همراهی و تناسب موسیقی با معنا و مفهوم شعر است که به هر نحوی باید آن را در نظر گرفت. به عنوان مثال در آلبوم «غزلیات مولوی» قبل از شعر «یار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا» من حالت و فرم سماع را با استفاده از سنتور طراحی کردم، همچنان که در مورد هر یک غزلهای آلبومهای «غزلیات حافظ» هم مختص هر غزل، یک قطعه موسیقی ساختم. در این مجموعهها نمیتوان مثل موسیقی فیلم، مبنا را بر اساس ساخت یک یا چند تم و سپس بسط و گسترش آنها قرارداد؛ اما در «رباعیات خیام» کار من یکقدم جلوتر از این بود، اشعار را در قالب چهار موومان ساختم که از یکسو، هر موومان، حالت و فرم مختص به خودش را دارد و از سوی دیگر کلیت آن هم یادآور یک سمفونی درباره خیام میشود.
این گفته و نظر فریدون شهبازیان یادآور نظر شاملو دربارهی کیفیت کار فریدون شهبازیان است که در جلد آلبوم «کاشفان فروتن شوکران» آمده است:
احمد شاملو:
…او ]فریدون شهبازیان[مصمم شد موسیقی خود را وقف کلیت اجزا مستقل آن] اشعار خواندهشده برای آلبوم «کاشفان فروتن شوکران»[کند، کاری که مستلزم تلاشی مضاعف بود، بر دو موضوع متناقض: حال و هوای قطعات، گاه به شدت با یکدیگر متفاوت است؛ قطعهای از اندوه عمیق حکایت میکند و قطعهای روایتگر حماسهی اعتقاد و ایمان است و قطعهای دیگر، به تلخی و حسرت، از مرگی بیهوده سخن میگوید… فریدون میبایست در همان حال که احساس هر قطعه را جداگانه انعکاس میدهد، یکدستی تمام اثر را نیز حفظ کند و به استادی از عهدهی این دو امر متناقض برآمده است…
یکی از مؤلفههای قابلتأمل آلبوم «رباعیات خیام» استفادهی گسترده و بهجا از آوازخوانی شجریان در میان دکلمههاست که جدا از تنوع بخشیدن به ساختار موسیقیایی آلبوم، به واسطهی نام معتبر شجریان، به اعتبار و ارزش هنری این آلبوم نیز افزوده است. البته استفاده از آواز در مجموعههای «صدای شاعر» مختص این مجموعه نبود، چنانچه قبلاً در آلبومهای «شعرهای رودکی» و «شعرهای باباطاهر» نیز قطعات آوازی با صدای پری زنگنه در میان قطعات شعرخوانی اجراشده بود:
فریدون شهبازیان:
من آلبوم «آوازهای محلی» را قبل از آلبوم «شعرهای رودکی»، هم در قالب آوازی، با صدای خانم پری زنگنه، و هم در قالب «کرال» کار کرده بودم. قبل از همکاری با «کانون»، در دورهای آسیستان خانم اولین باغچهبان در گروه کُر اپرا بودم. ابتدا موسیقی آلبوم «آوازهای محلی» را در قالب پاپ و با محوریت گیتار، در استودیو ضبط کردم، بعد به همراه چند نفر از خوانندگان گروه کر، کرال آن را ضبط کردیم؛ در مرحلهی بعد هم این قطعات با صدای خانم پری زنگنه اجرا و میکس شد.
بلافاصله بعد از این آلبوم بنا شد روی آلبوم «شعرهای رودکی» کار کنم. چنان از اجرای خانم زنگنه و تسلط ایشان لذت برده بودم که وقتی احمدرضا احمدی نوار دکلمهی اشعار رودکی را که آقای منوچهر انور اجرا کرده بود، برایم آورد، بلافاصله بعد از شنیدن اولین قطعه، به ذهنم رسید که چقدر زیبا میشود اگر اولین قطعه را با صدای خانم زنگنه، بهصورت آوازی ضبط کنم؛ اما در مورد آلبوم« خیام» بهطور کامل در ذهنم بود که قطعات آوازی را برای صدای آقای شجریان بنویسم، چون قبل از آن با ایشان چند قطعه کارکرده بودم و با صدای ایشان کاملاً آشنا بودم…
شجریان در سالهای ابتدایی دههی پنجاه و قبل از اجرای برنامههایش در «جشن هنر شیراز»، به خاطر اجرای چند برنامه در مجموعهی «گلها» و یا عضویت در مرکز «حفظ و اشاعه موسیقی ملی» به نسبت چهره شناختهشدهای محسوب میشد:
فریدون شهبازیان:
ایشان اواخر دههی چهل که به تهران آمد، ابتدا در برنامهی «گلها» چند کار با نام «سیاوش بیدکانی» اجرا کرد. سال پنجاه که «رادیو» از سازمان «اطلاعات» جدا و با «تلویزیون» ادغام شد، من و آقای ابتهاج، برنامهی «گلهای تازه» را ساماندهی کردیم. سال ۱۳۵۱ روی شعر «پر کن پیاله را» (۱۰) آهنگ ساختم و از آقای شجریان هم برای اجرای آن دعوت کردم. آنجا فقط روی پاراگراف اول شعر کارکردم و بعد از شجریان خواستم که بقیهی شعر را هم مثل آواز کلاسیکِ ارکسترال بخواند، نه همچون آواز سنتی. همچنان که از آقای بدیعی هم خواستم که ویلن را، نه مدل سنتی مختص خودش، بلکه بهصورت کلاسیک اجرا کند. درواقع این برنامه که در قالب «گلهای تازه- شماره ۷۷» منتشر شد، اولین موردی است که روی شعر نوی ایرانی، موسیقی ارکسترال ایرانی ساخته شده و عملاً به معروفیت و محبوبیت گستردهتر آقای شجریان منجر شد. ضمن اینکه برای اولین بار در این برنامه بود که ایشان به همین نام «محمدرضا شجریان» معرفی شد.
یکی از نکات جالبتوجه در اجرای آوازهای این آلبوم، طراحی فریدون شهبازیان برای بهرهگیری از ردههای مختلف صدای شجریان در این آلبوم است که اوج آن را باید در تصنیف ماهور با مطلع «ایکاش که جای آرمیدن بودی» دانست. در این تصنیف بعد از دکلمهی رباعی «یاران به مرافقت چو دیدار کنید»، زهیها، فضای آوازخوانی شجریان را در ردهی پایین صدای او فراهم میکنند، اما بعد از پایان این بخش از آواز، ارکستر، با گسترش تم همین آواز، با زهی وکلارینت و سپس با پاساژ فلوت به حالت «کرشندو»، بستر آوازخوانی شجریان را در ردهی بالای صدایش مهیا میکنند تا بار دیگر همان آواز را – اما این بار در رده بالای صدایش- اجرا کند.
در سالهای ابتدایی دههی پنجاه، آهنگسازان بر مبنای همان تربیت کار ارکسترال، همه ارکستر را بهصورت همنوازی کل ارکستر – که در اصطلاح به آن «آنسامبل» (۱۱) میگویند – ضبط میکردند و در مرتبهی بعد، خواننده روی موسیقی ضبطشده توسط این ارکستر، آواز موردنظر را اجرا میکرد.
فریدون شهبازیان:
من همهی کارهای «صدای شاعر» را به صورت «آنسامبل»، در استودیو «بِل» و با صدابرداری ایرج حقیقی ضبط کردم. همهی نوازندهها در اتاق ضبط مینشستند، من هم در اتاق فرمان با صدابردار هماهنگ میکردم که مثلاً «ولووم» هر ساز چقدر باشد، در پارتیتور هم همه «نوآنس»ها را مشخص کرده بودم که مثلاً کجا «فورته» و کجا «پیانو» باشد. بعد هم ارکستر با رهبری من شروع میکرد و کارها را با این کیفیتهایی که الان میشنوید ضبط میکردیم. همهی کار ما در ارکستر «گلها» هم همینطور بود. من ترانهی «آوای تنهایی» را بهصورت «آنسامبل» و با دو، سه میکروفن ضبط کردم.
آلبوم «رباعیات خیام» اولین بار در سال 1355 و در قالب نوار کاست 60 دقیقهای منتشر شد که مطابق با گفتههای قبلی فریدون شهبازیان روی دوم این نوار بدون نظارت و موافقت او تدوین و منتشر شده است؛ اما جدا از مسئله نقض حقوق معنوی، گویا حقوق مادیِ او نیز در این روند پایمال شده است:
فریدون شهبازیان:
آثار من در تمام این چند دهه، جزو آثار محبوب و پرفروش بوده، از این آلبومهای «صدای شاعر» گرفته تا «کاشفان فروتن شوکران» و «شور عشق» و دیگر کارهایم؛ اما باور کنید هیچگاه خودم از فروش این آثار منتفع نشدهام که مهمترین آنها هم همین آلبوم «رباعیات خیام» بود. قرارداد من با «کانون» بر مبنای تولید و فروش پنج هزار صفحهی سیوسه دور بود؛ اما وقتی آنها تصمیم گرفتند این آلبوم را روی نوار کاست منتشر کنند، فقط در همان مرحله اول، صد هزار نسخه تکثیر و منتشر کردند. پیش خانم لیلی امیر ارجمند که مدیر آنجا بود، رفتم و گفتم که با این کار حق مرا ضایع میکنید. به انبار کانون هم رفتم و بر مبنای قبض انبارهایشان متوجه شدم، از مجموعه کارهای من، چیزی حدود یک میلیون نسخه فروش رفته که فقط ششصد هزارتای آنها همین آلبوم «رباعیات خیام» بوده. اینها را مستند کردم، خانم امیر ارجمند هم به حسابداری دستور داد که حق من پرداخت شود. مجموع طلب من از «کانون» آن زمان، بر اساس قیمت هر نوار بیست تومان، رقم قابل توجهی میشد. اما متأسفانه وکیل آنجا مدام سنگاندازی میکرد تا انقلاب که این پرداخت منتفی شد.
اتفاق بدتر موقعی بود که این نسخهها، با زد و بند از آرشیوِ «کانون» بیرون آورده شد و با دست بردن در آنها، دوباره منتشر شد که این اتفاق از هر حیث، خیانتی به من و کار من بود. این آلبوم «خیام» که اکثر قریب بهاتفاق مردم هم همین را شنیدهاند، نسخهی تمام تقلبیِ سرقت شدهای است که در آن دست بردهاند. اینها در کمال وقاحت، همان روی اول نوار «کانون» را هم که مطابق با ایدهی من بر مبنای چهار موومان ساخته شده بود، تغییر دادند: اینطور که چند قطعه از نیم ساعت اول نوار را کلاً حذف کردند، بعد از بین نوار دکلمههای شاملو، قطعاتی را که اشتباه خوانده بود و ما کنارشان گذاشته بودیم، برداشتند و جای دکلمههای اصلی شاملو گذاشتند، جای قطعات و موسیقی من را هم تغییر دادند و به جای آنها از قطعات تکراری هم استفاده کردند. در کل همه آنچه حاصل شش ماه کار و حس و حال و شور و عشق من، برای ساخت یک اثرِ درست بود، از بین بردند و یکچیز بیربط آشفتهای را در نسخههای میلیونی به بازار دادند که هیچ شباهتی به کار من ندارد. این اتفاق را نه من و نه تاریخ نمیبخشد.
از مقایسه نوار منتشرشده توسط «کانون» با نوار منتشرشده توسط موسسهی «ماهور»، مشخص است که روی دوم نسخه شرکت «ماهور» همان روی دوم نوار در نسخهی «کانون» -که بدون نظارت فریدون شهبازیان توسط خود «کانون» تدوین شده بود- است؛ اما روی اول آن به نسبت روی اول نسخهی «کانون» تفاوت اساسی دارد:
- شش رباعی از مجموع پانزده رباعی دکلمه شدهی شاملو حذفشده و بهجای آنها، قطعاتی دیگر از میان دکلمههای کنار گذشته شدهی شاملو قرارگرفته که در بیشتر آنها، چه از نظر لحن خواندن و چه از نظر ادای درست واژها، خطاهایی وجود دارد. بهعنوان یک نمونه در اولین قطعهی موومان اول، به جای رباعی «اسرار ازل را نه تو دانی و نه من/ وین حرف معما نه تو دانی و نه من»، از میان اجراهایِ کنار گذاشته شده، قطعهای انتخاب شده که نه تنها لحن متفاوتی از لحن اولیهی شاملو دارد، بلکه او در آن، به اشتباه به جای واژهی «حرف معما»، عبارت «حل معما» را خوانده است.
- قطعات موسیقی هم به صورت درهم و یا تکراری، از موومانهای مختلف -که طبعاً در دستگاه و فضاهای موسیقیایی مختلف تصنیف شدهاند- جابه جا شده است. به عنوان یک نمونه در میان قطعات موومان چهارم که موسیقی آنها در «ماهور» (ماژور) ساخته شده، دو قطعه موسیقیِ تکراری از موومان اول که در «بیات اصفهان» (مینور) تصنیف شده گنجانده شده است.
هر چند که با چنین تفاوتهای فاحشی، نمیتوان نسخهی منتشر شده توسط موسسهی «ماهور» را که هماینک در دسترس عموم است، با نسخهی منتشرشده توسط «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» مقایسه کرد؛ اما بهرغم تمام این دستاندازیها و تغییرات اعمالشده نادرست، در قریب به سه دههای که از انتشار این نسخه مشوش و پریشان میگذرد، باز هم استقبال عمومی و محبوبیت آن بین علاقهمندان به حدی است که میتوان آن را یکی از آثار پرفروشترین آثار عرصهی «شعر و موسیقی» دانست.
برخی از قطعاتی که فریدون شهبازیان برای آثارش در مجموعهی «صدای شاعر» ساخته، در سالهای بعد از انقلاب روی چند اثر، به عنوان موسیقی متن استفادهشده که از آن دست، میتوان به فیلم سینمایی «قدغن» (علیرضا داوودنژاد)، فیلم مستند «تازهنفسها» (کیانوش عیاری) و یا مجموعه رادیویی «قصهی ظهر جمعه» اشاره کرد. بهعنوان نمونهای دیگر از این وامگیریها، میتوان به ترانهی «رباعیات ابوسعید» اشاره کرد که فرهاد آن را بر مبنای ملودی تصنیف «این قافله عمر عجب میگذرد» ساخته و با همراهی گیتار اجرا و در آلبوم «برف» منتشر کرده است.
فریدون شهبازیان:
این انتخاب خود فرهاد بود؛ یعنی وقتی نوار منتشر شد، من آن را شنیدم که اتفاق کار خوبی هم شده بود. البته در این مورد اعتراضی به استفادهی فرهاد ندارم، چرا که هم از سالهای قبل از انقلاب رفاقت نزدیکی با او و بهروز به نژاد داشتم و هم اینکه اجرای درست و هنرمندانهای انجام داده بود.
فریدون شهبازیان این مجموعه قطعات را در سالهای بعد از انقلاب، در دو آلبوم «میعاد (1)» و «میعاد (2)»، ابتدا در قالب دو نوار کاست و سپس دو CD منتشر کرد که آنها نیز با استقبال عمومی مناسبی مواجه شدند:
فریدون شهبازیان:
موسیقی این پنج آلبوم، دوران مهمی از زندگی من است، در واقع قسمتی از کارنامه من هستند که مردم با آن خاطره دارند. در سالهای اخیر مردم مدام از من تقاضا دارند که این دو آلبوم را مجدداً منتشر کنم؛ اما متأسفانه کسی که انتشار آنها را به او واگذار کردهام این مسئله را درک نمیکند، نه امتیاز آنها را به من بازمیگرداند و نه آنها را منتشر میکند.
مؤخره:
آلبوم «رباعیات خیام» را از یک منظر میتوان اثر شاخص سازمانی دانست که در روند ادارهی آن، «سرمایه»، «مدیریت» و «سازمان»، به خدمت خلق آثار هنری درآمده و برای دستیابی به اهداف موردنظرش، اجرای امور را به خود ِهنرمندان واگذار کرده بود؛ و از منظر دیگر، میتوان آن را یادگار دورانی دانست که طی آن، هنرورزان و هنرمندان، از جایگاه و کارکرد هنر و تخصص خود در یک مجموعه کار گروهی درک درست و مناسبی داشتند:
شاعر بزرگی که به رغم جایگاه والای اجتماعی، هنری و فرهنگیاش، نقش خود را به عنوان یک شعرخوان پذیرفته و مدیریت اجرای کار را از حیطهی صلاحیت خود جدا کرده بود، آوازخوان معتبری که فارغ از میزان کمّیِ حضورش در این مجموعه، توانایی خود را در خدمت ایدهی محوری آهنگساز قرارداده بود و در نهایت، آهنگسازی که با خلاقیت، مجموعهی موردنظرش را چنان طراحی و اجرا نموده که همچنان و طی بیش از چهار دهه، گذر از تولید و انتشار آن، دست کم برای این نگارنده، نام حکیم عمر خیام، با یاد آلبوم «رباعیات خیام» همراه میشود.
پانویسها:
۱ – ترانهی «کوزهگر» (در کارگه کوزهگری بودم دوش)؛آهنگساز: (؟)، خواننده: حسن شجاعی، سال ۱۳۴۹)
۲- ترانهی «می نوش»: (می نوش که عمر جاودانی این است)؛ ملودیساز و خواننده: کامبیز، تنظیمکننده: کامران خاشع، ناشر: «آهنگ روز»، سال ۱۳۵۲
۳-«سمفونی خیام» در چهار موومان، اثر شاهین فرهت، تکخوانها: حسین سرشار (باریتون) و پری زنگنه (سوپرانو). اجرا: دی ماه سال ۱۳۵۵ در تالار رودکی، رهبر ارکستر: فرهاد مشکات
۴- منظور صفحات گرام که در اصطلاح با عنوان نادقیق «صفحات سی و سه دور» معرفی میشوند.
۵- برمبنای برخی از گفتهها و یافتهها گویا ترتیب تولید و ضبط این آلبوم ها با ترتیب شمارهگذاری روی جلد صفحات مطابقت ندارد.
۶- آلبوم «کاشفان فروتن شوکران»: شعر و شعرخوانی احمد شاملو و موسیقی فریدون شهبازیان؛ انتشار اول: سال ۱۳۵۹، موسسهی انتشاراتی «ابتکار» (در قالب نوار کاست) – انتشار دوم: سال ۱۳۹۶، موسسهی انتشاراتی «نی داوود» (در قالب CD)
۷- کتاب «دربارهی هنر و ادبیات»، گفتگوی ناصر حریری با احمد شاملو، صفحه ۹۸، موسسهی انتشارات «نگاه»
۸-به عنوان نمونه این موسسه آلبومهای دوازدهگانهی «صدای شاعر» خود را در قالب شش نوار کاست بازنشر کرد، بهطوری که هر یک از آنها، روی یک طرف نوار کاست قرار گرفته بود.
۹- Attack
۱۰- منظور شعر «جادوی بیاثر» سرودهی فریدون مشیری است که از پی معروفیت تصنیف «پر کن پیاله را» بیشتر با همین نام شناخته میشود.
۱۱- Ensemble