بفرما بخوان!
سهم خوانندگان در شکلگیری ترانههای پیش از انقلاب
چندی پیش گفتگویی از ستار در شبکهی من و تو پخش شد که در آن از چگونگی ضبط و اجرای ترانهی بهار من گذشته شاید میگفت.
آنجا چنین نقل کرد که گویا اجرای این ترانه با صدای عماد رام را دوست داشته و روزی، جایی عماد رام را دیده و از ین علاقه گفته و ادامه داده که: دوست دارم این ترانه را اگر اجازه میدهید من هم بخوانم.
چند وقت بعد که عماد رام را میبیند و به ستار میگوید: آن ترانهای که میخواستید آماده است و هماهنگ کنیم تا بیایید بخوانید.
در نگاه اول این مسئله را میتوان به بازار گرم ترانهسازی و مهرورزی هنرورزان آن دوران و این مسائل ربط داد؛ اما در نگاهی دقیقتر و عمیقتر باید به فرآیند اجرای شدن این ایدهی اولیه توجه کرد. آنجا که عماد رام با همان جملهی ستار، ملودی خودش را برای ستار بازنویسی کرده، تنظیمکنندهای را بر حسب سلیقهی خود انتخاب کرده – تنظیمکنندهی این ترانه علی درخشان است- و آن دو، موسیقی ترانه را بر حسب سلیقهی خود، سازآرایی کرده و ضبط کردهاند و بعد هم از خواننده دعوت کردهاند که: بفرما بخوان!
از این منظر خواننده در کمترین میزان نقشگیری برای اجرای ترانه، صرفاً مجری آن ایدهای بوده که خالقان اثر صلاح دانستهاند. میشود حدیث مفصل از این مجمل خواند که چرا خانهی کوچک ما این روزها سیب ندارد.