دیدنیها کم نیست…
به بهانهی راهاندازی سامانهی دسترسی به آثار اسفندیار منفردزاده
پیوند دسترسی به متن در سایت روزنامهی «همشهری»
در گذر ایام که واکاویها دربارهی موسیقی ایرانی و ترانه فارسی، نسبت به شکل جسته و گریخته اولیهاش، قالب هدفمندانهتری گرفت و به انجام چند پژوهش و تألیف در زمینه بازشناسی عرصههایی کمتر پرداخته شده از گذشتهی موسیقی ایران رسید، بیش از پیش با ضرورت پیریزی طرحی برای شکلدهی یک بایگانی دقیق و قابل استناد برای آثار پراکنده این عرصه مواجه شدم.
چنانچه با تألیف دو کتاب باران عشق و واروژان به این باور رسیدم که حلقهی گمشده اینگونه از پژوهشها، همان نبودِ آرشیوی درست و دقیق برای دسترسی به همه آثار یک هنرمند است. آنچنان که در گام آخر و در مقدمهی کتاب واروژان نوشتم: این کتاب آغاز راه نیست که میانبری بر آن است. آغاز راه شناخت هر هنرمندی، مرور آثار اوست… حسرت این کتاب، نبود بایگانی دقیق و پرطراوتی از کارهای ایشان و دیگر هنرمندان موسیقی است.
برای به سرانجام رساندن چنین ایدهای و به قصد گریز از تکرار بسیاری از تجربههای نادرست، غیرمفید و در بسیاری موارد، زیانرسان قبلی- که اطلاعات خام دریافت شده از هر مسیری را بیهیچ پردازش و واکاویای به اسم پژوهش و تاریخنگاری منتشر کرده است – راه درست را درمحدود کردن پهنهی کار و سپس تعمق و تلاش برای انجام درست و دقیق آن یافتم تا دستکم در همان حیطه و گستره موردنظر، چراغی به جایی انداخته باشم.
جدا از این، چنین رویکردی میتوانست یکی از ایدههای معطلمانده قدیمیام، یعنی سهیم کردن علاقهمندان در درک جهان موسیقیایی آثار اسفندیار منفردزاده را هم عملی کند که جدا از علاقه قدیمیام به آثار هنریاش، در نظام ارزیابی ذهنیام، تعهد و تمرکز او به نوبینی، نوآوری و نوسازی، سنجه و معیاری برای پیمایش دیگر آثار هم عرصهاش هم محسوب میشود.
خاستگاه این نگره هم بیش از هر چیز به جایگاهی که اسفندیار منفردزاده در گسترهی موسیقی ایران دارد، میرسد؛ هنرمندی که پس از سیاهمشقها و کارورزیهای ناگزیر نوجوانیاش، به جای بازتولید تجربهی دیگران، همسو با جهانبینیاش، گزیدهکاری پیشه کرد، خشت بر خشت نهاد و شخصیت هنریاش را همپای شخصیت اجتماعی و سیاسیاش معماری کرد؛ همچون شاعری که شعرش را زندگی کرده است و زندگیاش را شعر.
بعد از اتمام و انتشار کتاب واروژان، بلافاصله ایدهی گردآوری آثار اسفندیار منفردزاده و انتشار درست و دقیق آنها رابه عنوان پایهی شناخت جهان این هنرمند، پیش رو گذاشتم و بعد از تدوین یک شناختنامه کامل، کار پژوهش در مورد آنها و تکمیل و ویرایش اطلاعات موجود را آغاز کردم.
از همان ابتدای راه آنچه سخت و غامض مینمود، فرایند یافت، گردآوری و پرداخت کلیت آثار منفردزاده بود؛ بهویژه که سویهی سلیقهام چنان است که این مجموعه باید تا حد امکان خوشکیفیت باشد.
ضمن اینکه تنها درخواست (و چه بسا تنها «شرط») اسفندیار منفردزاده هم تجمیع همه آثار – آن هم با تأکید روی آثاری که در دورهی نوجوانی و جوانی، بهعنوان سیاهمشق انجام داده بود- و سپس تدوین آنها بر مبنای سال ساخت هر کدام از آنها بود. خوشبختانه گام نخست و اصلی، سالها پیش انجام شده بود؛ گردهمآوری مجموعهای از آثار او در آرشیو شخصی که میسر نمیشد مگر به پای ارادت و گذر زمان و البته هدیهی سخاوتمندانهی نسخههایی که خود منفردزاده از دستبرد زمان و گزند مهاجرت به سلامت رهانده بود.
بقیهی راه را با اعتماد به مهرورزی دوستان پیش گرفتم که هر یک از آنها جایی از مسیر این گردآوری را پیش پای من هموار کردند و در نهایت ماند بخشی از موسیقی فیلمها که نوار نسخههای اصلشان، بر شانههای باد نشسته و رفته بودند. جمعآوری آنها سنگ بزرگی را میمانست که خوشبختانه با پیگیری فراوان و به کمک دوستان سینماییام چرخید و از حاشیهی صوتی نسخههای سینمایی۱۶ و ۳۵ میلیمتری برگرفته، پالایش و برای نخستینبار برای شنیده شدن مهیا گردید. برآیند اینها بیشک برای علاقهمند این عرصه، خوش و خرم و در بسیاری موارد، غافلگیرکننده خواهد بود.
در گذر از چگونگی پردازش آثار و طراحی و اجرای سایت، آنچه نتیجهی کار است، اتفاقی نو محسوب میشود و از این روی خرسندی به سرانجام رساندن آن با من خواهد ماند. از این منظر امیدوارم نهادهای تصمیمساز و تصمیمگیردر زمینهی موسیقی، راهاندازی این سامانه را بیش از هر چیز، پیشنهادی برای گسترش پهنه این پژوهش و گردآوری و ارائه قلمداد کنند و با ساماندهی امکانات موجود، راه تکرار و گسترش این تجربه را بیش از پیش هموار کنند.