سرود جاودانگی آعلییار در گوش کوههای بختیاری
دربارهی ترانهی «مَرجنگه»
ترانهی «مَرجنگه»
ترانهی متن فیلمِ شیرسنگی
کارگردان: مسعود جعفری جوزانی
آهنگساز: فریدون شهبازیان (بر اساس ملودی محلی بختیاری)
خواننده: تورج زاهدی
ترانهی متن فیلم از ترانهی لبخوانی شده در فیلم جداست: اولی موسیقیِ متن فیلم است و دومی، دیالوگی از فیلم. ترانهی متنِ فیلم، صدایِ خدای فیلم است. آدمهای روی پرده خبر ندارند که خدای فیلم، پشت سرشان صحبت میکند.
قهرمانان روی پرده، آخر فیلم میمیرند تا روی صورتشان ترانهای خوانده شود.
آنجا که نامدارخان، وعدهی شیر سنگی به قبر آعلی یار داد، بهحساب خود، او را جاودانه کرد. سرِ آعلی یار روی دیوار سُر خورد و با چشمِ باز، جان را تمام کرد و دید آن سواران بختیاری را که از روی لولههای نفت میپرند، آعلی یار رفت، اما نمرد؛ در هیات آن سوارکاران تکثیر شد. جانِ آعلییار در تن آنان رفت تا نسل به نسل برود و جاودانه شود. خدای فیلم صدایش را به صدایی از همان ایل داد تا رفتنِ جانِ این قهرمان را بگرید.
نی نواخت و خواند: مرجنگه! مرجنگه! خدا دونه جنگ تفنگه.
سواران جلوی ِچشمِ جانِ آعلی یار تاختند: مر او بی؟ مر او بی؟ خدادونه جنگ برنو بی!
صدای ترانهی مرجنگه بر شانهی بلند کوههای بختیاری جا خوش کرد.
سینمای ایران که قبل از انقلاب تا سر حد امکان از ترانههای پاپِ شهری بهره گرفته بود، بعد از انقلاب یکسره به طرد گذشته پرداخت و بهسوی ترانههایِ غیرشهری دست دراز کرد. شاید بتوان ترانهی یار دبستانی من را آخرین ترانهی شهری سینمای ایران در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب دانست. بعد از آن هم در معدود مواردی که در فیلمها از ترانه استفاده شد، بیشتر مایههای محلی دستمایهی کار شد.
فریدون شهبازیان که با ترانهی فیلم پاییزان بارِ دیگر به سوی ترانههای شهری رفته بود، در فیلم شیر سنگی بر مبنای فضای فیلم، از تمهای بختیاری استفاده کرد.
فریدون شهبازیان:
با توجه به جغرافیای فیلم که در منطقه بختیاری میگذشت، برای یافتن یک ترانهی محلی که هم از آن برای انتهای فیلم و هم از تم آن به عنوان تم اصلی موسیقی فیلم استفاده کنم، شروع به تحقیق کردم. در این زمینه از تورج زاهدی هم که منتقد و محقق موسیقی بود کمک گرفتم. او زادهی همان نواحی بود. به منزلش میرفتم و آنجا مادرش ترانههای محلی را برایمان میخواند که از بین چندین قطعه، من ملودیِ این ترانه را به عنوان تم اصلی موسیقی فیلم انتخاب کردم.
در کلام این ترانه اسامی شخصیتهای اصلی این داستان یعنی آعلی یار و نامدارخان هم آمده که گویا این چند خطِ شعر، توسط خود فریدون شهبازیان و تورج زاهدی روی ملودی سروده شده است.
فریدون شهبازیان:
این دو شخصیت از قهرمانهای گذشته نواحی بختیاری بودند و داستان فیلم در واقع از سرگذشت واقعی آنها الهام گرفتهشده بود. این قبیل ترانههای محلی که سینهبهسینه، از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند، در طول حیات خود تغییرات بسیاری کردهاند، بنابراین چهبسا که در اصل هم نام این دو، روی یکی از این ترانهها بوده باشد.
ارکستراسیون این ترانه بیهیچ جلوهفروشی، فضای یک دستهی عزاداری و تشیع جنازه را تداعی میکند. زهیها و تمپانی در اورتور کوتاه ترانه، مارش عزاداری را مینوازند و تا انتهای قطعه زیرِ صدای خواننده تداوم مییابند.
در گذر از مقدمهی کوتاه ترانه و با ورود به بخش خواننده، صدای خواننده و نی بهصورت «اونی-سون» ملودی و شعر ترانه را اجرا میکنند.
فریدون شهبازیان:
اورتور کوتاه و ارکستراسیون کمحجم آن را چنان طراحی کردم تا همنوا با تصاویر فیلم باشند. ترانه را هم با صدای خودِ تورج زاهدی در استودیو بِل و با صدابرداری منوچهر ریاحی ضبط کردم که فکر میکنم اثر موفقی شد.
در آن دشتهای پر از باد، جای خالیِ آعلی یار فقط با ترانهی مرجنگه پر میشود.